خبر صبح/ همهچیزمان شده است بازاری و حاضر و آماده، حتی سبزه نوروز. برای تمام بیحوصلگیهایمان هم یک بهانه تکراری از جنس «سرم شلوغه» داریم. سر مادربزرگ هم شلوغ بود؛ آن هم با آن خانه دَرَندَشت که فقط از ایوان تا بوته یاس نزدیک مطبخ، به اندازه یکیدو آپارتمان نقلی امروزی بزرگ بود. پیرزن با آن تن نحیف و دستهای لرزانش، کار هیچ کُلفت و خدمتکاری را هم قبول نداشت. اصرارش این بود که مثل قدیمترهایی که جوان بود، خودش همهجا را آب و جارو کند و هفتسین را روی ترمه آبی فیروزهای پهن کند. در بلبشوی خانهتکانی، نشده بود که خیسکردن دستمال روی ظرف گندم از خاطر مادربزرگ برود. درست ١۵روز مانده به عید، توی بشقاب مسی، یک مشت گندم میریخت. بعد با وسواس یک دستمال سفید موری(نخی) را خیس و روی گندمها پهن میکرد. چیزهایی هم زیر لب میگفت که هیچوقت سردرنیاوردم؛ انگارکه سبزهانداختن برایش کار مقدسی بود. اصلا یک هفتسین بود و یک سبزه که تماشای قدکشیدنش، قند توی دل اهل خانه آب میکرد. نشستن فامیل دور این سفره، آن هم با رخت و لباس نو و پولهای تانخوردهای که از لای قرآن درمیآمد و در دست کوچک و بزرگ، جاخوش میکرد، لذتی بود که سالی یکبار تکرار میشد. اما چندسالی است که نهتنها سنت سبزهانداختن کمرنگ شده است و دیگر مادران به فرزندانشان این سنت کهن را منتقل نمیکنند، بلکه پویشهایی با شعارهای محیط زیستی و جلوگیری از اسراف، دارد سفره رنگین هفتسین را کوچک و کوچکتر میکند.
نقد به هفتسین
حال و هوای نوروز مثل قدیم است؟ اینطور به نظر نمیرسد. برای چراییاش هزارویک دلیل میتوان ردیف کرد. بااینحال هنوز خیلیهایمان که از روزمرگیها و ماشینیشدن دلخوریم به سنتهای قدیم مانند نوروز و هفتسینش پناه میبریم تا خاطرهها و حسهای خوبمان را تمدید کنیم. تا چندسال پیش که شبکههای اجتماعی همدم بیشتر مردم نبودند، انتقادی هم به این سنتها نبود یا شاید بود، اما چون رسانهای نداشت، سروصدایی نمیکرد.
بازشدن پای سفره هفتسین به بساط نقد نقادها از پویش «من ماهی قرمز نمیخرم» شروع شد. طرفداران این پویش، دلایل رنگارنگی برای این «نه» گفتن میآورند. برخی روی حفظ اصالت ایرانی ماجرا تأکید میکنند و معتقدند نشستن ماهی قرمز سر سفره هفتسین یک بدعت است، از نوع چینیاش. اما برخی دیگر که غالبشان دغدغه محیطزیستی دارند، روی قتلعام میلیونها ماهی قرمز انگشت میگذارند و میگویند نگهداشتن ماهی در تُنگهای تنگ بهاضافه اوضاع نامساعد دیگر، عمرشان را کوتاه و مرگ آنها را تسریع میکن. همچنین ازآنجاکه بسیاری از مردم، تفاوت ماهی سالم و غیر آن را نمیدانند، به خرید ماهی بیمار مبادرت میکنند و این کار برای سلامتی اهل منزل بیاشکال نیست.
زیر ذرهبینبودن هفتسین به همینجا ختم نشده است. پویش دوم که عمری کوتاهتر دارد و سال گذشته تصاویر آن با استقبال برخی کاربران فضای مجازی دستبهدست شد؛ انگشت اشارهاش را بهسمت سبزه نشانه رفته بود. حامیان پویش «نه به سبزه عید» دلایل جدیتری برای مخالفت با عضو سبز و خرم سفره هفتسین داشتند.
نه به سبزه
«در سفره هفتسین بهجای سبزه از نهال استفاده کنید و در روز سیزده بهدر، آن را در طبیعت بکارید. اگر ۵درصد از مردم ایران بهجای سبزه، نهال بکارند، از هدررفتن ۴٠٠تن غلات و حبوبات جلوگیری میشود و جنگلی با چهار میلیون هکتار درخت خواهیم داشت.»
این، محتوای عکسنوشتهای است که در فضای مجازی، بهویژه اینستاگرام دستبهدست شد و از موافقانش لایک دریافت کرد. طرفداران این چالش، بحران آب را یکی دیگر از دلایل حمایت خود عنوان کردند. مثلا مدیرعامل انجمن انسان و زمین به خبرگزاری ایسنا گفته بود: سبزه عید ایرانیان باعث هدررفت ششمیلیارد لیتر آب میشود!
استدلال حشمتا… یارحقی از این قرار بود که اگر هر خانوار ایرانی برای سبزه عید ٢٠٠ تا ٣٠٠گرم بذر گندم یا دیگر حبوبات بکارد و هر کیلو بذر حبوبات برای تبدیلشدن به سبزه نیاز به هزار و ۵٠٠ لیتر آب داشته باشد، سالانه چهار تا ششمیلیارد لیتر آب برای کاشت سبزه عید هدر میرود. به تمام آنچه گفته شد، یک دغدغه دیگر را هم اضافه کنید؛ اینکه سبزههایی که در روز سیزده فروردین در طبیعت رها میشود، علاوهبر زشتکردن چهره محیط زیست، آلودگیهای میکروبی به همراه دارد.
آری به سبزه
اما دبیر سمنهای میراث فرهنگی استان تهران، موافق این پویش نیست. علیرضا افشاری میگوید به حرکتهای مشابه که در چند سال اخیر راه افتاده، بدبین است و آنها را مقدمهای برای حذف تدریجی سنتهای اصیل ایرانی میداند.
وی نقد بر چهارشنبه سوری، سیزدهبهدر، طولانیبودن تعطیلات نوروز و هفتسین را وجوه مختلف یک حرکت میداند و ادامه میدهد: این درحالی است که آمار هدررفت منابع آب و ضایعات نان در کشور، وحشتناک و غیرقابل مقایسه با هزینه پهنکردن یک سفره هفتسین است.
کسانی که این حرکتها را راه میاندازند، درواقع فکر و توجه مردم را از موضوع اصلی منحرف و به موارد فرعی جلب میکنند.
وی اضافه میکند: خانه مدیریت مصرف منابع در کشور ما از پایبست ویران است و در چنین شرایطی، این قبیل پویشها مانند بحثکردن سر رنگ دیوارهای این خانه است. بهزعم وی، سبزه در زندگی ماشینی، نمونه مینیاتوری فرهنگ کشاورزی و توجه ما به طبیعت است که برای چند هفته مهمان خانههایمان میشود و تلاش برای حذف آن، تلاش برای حذف یک نماد فرهنگی است.
افشاری به راهی که بهعنوان جایگزین ازسوی پویش یادشده معرفی شده است، اشاره و بیان میکند: کارهایی مثل نهالکاری، مغایرتی با انداختن سبزه عید ندارد و مردم میتوانند هر دو را انجام بدهند.
چرا حذف؟
«وقتی میشود این سنت را اصلاح کرد، چرا آن را حذف کنیم؟» این سؤال را یک فعال فرهنگی، مطرح میکند و ابعاد ماجرا را ریشهای و به زبان ساده شرح میدهد. رضا سلیماننوری به تغییراتی که رسوم در طول زمان پیدا میکنند، اشاره میکند و میگوید: بعضی از این تغییرات، عاقلانه و براساس اوضاع زمان است و برخی دیگر، مغرضانه و با هدف لوثکردن واقعیت ماجرا. چهارشنبهسوری را مثال میزنم که در قدیم با آیینهای کوزهشکنی، ملاقهزنی و پریدن از روی آتش همراه بود. امروز دو آیین نخست از بین رفته و آنچه از چهارشنبهسوری باقی مانده، صرفا پرتکردن چند ترقه و آتشبازی است. این رفتارها را هر فرد عاقلی مردود میداند.
وی با اشاره به موج ایجادشده در چند سال اخیر برای مخالفت با سنتهای ایران قدیم، اظهار میکند: این مخالفتها گاهی درباره قالب سنت و گاهی در برابر هویت و ماهیت سنت رخ میدهد. در نگاهی کلی میتوان سه رویکرد اصلاحی، حفظ به سبک گذشته و بیگانهپرستانه را برای مخالفت با سنتها تصور کرد.
رئیس هیئتمدیره انجمن توسعه گردشگری چهارباغ با ذکر مثال صحبتهایش را اینطور پی میگیرد: بیگانهپرستانه یعنی تلاشهایی که مثلا جشن سپندارمزگان را خط میزند و جشنی وارداتی مانند ولنتاین را جا میاندازد. این نگاه را قبول نداریم. درمقابل، این را هم بگوییم که چون سنتها از گذشتگان به ما رسیده، اینکه بیبروبرگرد و بیذرهای تغییر باید با همان سبک اجرا شود، غلط است. نه فقط غلط است، بلکه بهدلیل تغییر شرایط زمانه، گاهی اجرای آنها اصلا ممکن نیست. به نظر من تغییر در سنتها وقتی مفید است که در شکل باشد، بدون آنکه هویت و ماهیت آن را دچار آسیب کند؛ یعنی همان رویکرد اصلاحی.
آموزش ندیدهایم
مقدمه صحبتهای این فعال فرهنگی که تمام میشود، سراغ اصل مطلب میرود. ابتدا صحبتهای طرفداران پویش «من ماهی قرمز نمیخرم» را با یک استدلال رد میکند: ماهی را میتوان بهعنوان نماد حیات، در سفالهای مِند خراسان پیدا کرد، همچنین در تصویر ماهی که روی سفرههای ایرانی قدیم نقش بسته بود. بنابراین اینکه ماهی را عضو زائد سفره هفتسین بدانیم، غلط است. صحبت امروز ما باید در روشهای نگهداری و کاهش مرگومیر ماهی متمرکز شود، نه
حذف آن.
بهزعم وی درباره سبزه عید هم همین صحبت صادق است؛ اصلاح بهجای حذف. سلیماننوری میگوید: باید درباره آینده سبزه پساز روز سیزدهم فروردین برنامهریزی کرد. برای آن راههای مختلفی متصور است که با هماندیشی میتواند پربارتر شود؛ مثلا استفاده از جوانه غلات سبزشده در برنامه غذایی یا راهی ریشهایتر مانند جایگزینکردن دانه غلات با دانه مرکبات. هر چند راه دوم زیبایی سبزههای غلات را ندارد، میتواند بهعنوان یک گزینه مطرح باشد.
او رفتار فعلی مردم با سبزه عید را اشتباه و منجر به هدررفت منابع میداند، اما درعینحال معتقد است میزان خسارتها آنطورکه میگویند وسیع نیست. باوجوداین نمیتوان از کنار موضوع به بهانه اینکه اسرافهای کلانتری در کشور رخ میدهد، گذشت. بدون خلط این موضوعات باید آنها را جداگانه و از مسیرهای متناسب، پیگیری کرد.
وی تأکید میکند: این اشتباههای رفتاری، ناشی از ناآگاهی و راهحل آن، آموزش راههای جایگزین است.
فرزانه شهامت