خبر صبح/ گروه فرهنگ و هنر: از مطالعه خمسه نظامی گنجه ای، به ویژه منظومه خسرو و شیرین، اطلاعات زیادی درباره سوانح عمر، جزئیات حیات و گوشه هایی از زندگی شخصی این سخنور سده ششم هجری به دست می آید. یکی از مسائل مرتبط با تاریخ زندگی نظامی، که مطالب پراکنده ای در خصوص آن، در کتاب های تذکره و تاریخ ادبیات و مقدمه شروح خمسه نوشته شده، بحث ازدواج / های شاعر است. آنچه از مطالعه منابع تاریخی و سروده های خود شاعر به ویژه خسرو و شیرین به دست می آید، نظامی سه بار ازدواج کرده است. البته آنچه در زمینه ازدواج نظامی باید گفت، عمدتاً پیرامون همسر اوّل اوست که گویا تا پایان عمر و علی رغم دو ازدواج دیگر شاعر، دل در گرو مهر و محبت او داشته است.
چنانچه معروف است نخستین ازدواج نظامی با زنی «آفاق» نام صورت گرفته که از زنان و کنیزان زیباروی ترکان قبچاق بوده است.
ماجرای آشنایی نظامی با این «همایون پیکر نغز و خردمند» نیز چنین است که شاه اخستان؛ فرمانروای شروان و دارای دربند که با شاعر حکیم گنجه مراوده قلمی داشت، «یک بار کنیزک زیبایی آفاق نام از ترکان قبچاق را به شاعر هدیه کرد» (زرینکوب).
نکته مهم این است که برخی از محققان معاصر، این هدیه را، تحفهای از ملک فخرالدین بهرامشاه از امرای آل منگوجک دانستهاند که در ازای دریافت نسخهای از مخزنالاسرار به شاعر بخشیده است. نگارنده به اسنادی از لابلای ابیات خمسه و شواهدی از قصاید خاقانی دست یافته که نشان می دهد گویا مرحوم وحید دستگردی(رحمه الله علیه) به اشتباه، نام حاکم دربند را که شاعر، مخزن الاسرار را به نام او سروده، بهرامشاه؛ حکمران ارزنجان قید کرده است؛ این در حالی است که به زعم بنده و بر اساس آن شواهد، حاکم دربند که خاقانی هم چند قصیده در مدح او پرداخته، ” سیف الدین مظفّر بن محمّد” باید باشد.
ظاهراً این سخن، نخستین بار از سوی مرحوم وحید دستگردی مطرح شده است. منتها چنانچه عرض کردم گویا این سخن که در اغلب یادداشتهای مربوط به نظامی پژوهی و در متابعت از نوشته مرحوم وحید درج شده، با واقعیت تاریخی مطابقت ندارد. فعلا به اجمال، اشاره ای مختصر می کنم. ما ان شا الله در جای خود، یادداشتی به تفصیل در این باره خواهیم نوشت.
می گویم:
چنانچه بهرامشاه در قبالِ دریافت مخزنالاسرار این هدیه را به شاعر جوان و حدوداً سی و چند ساله گنجه بخشیده بود، میبایست اشارهای به آفاق در متن مخزنالاسرار نیامده باشد. این در حالی است که گمان میرود منظور شاعر در مقدمه مخزنالاسرار از «تُرک قصبپوش»، همین زن ترک قبچاقی یعنی آفاق باشد.مگر اینکه بگوییم نظامی پیش از آفاق، دل در گرو مهر ترکی دیگر داشت!
( تنگ دل از خنده ترکان شکر / سرمه بر از چشم غزالان نظر/ ترک قصب پوش من آنجا چو ماه/ کرده دلم را چو قصب رخنه گاه).
از این گذشته نظامی در منظومه خسرو و شیرین و آنجا که در قصّه غمانگیز مرگ شیرین به یاد آفاق میافتد، او را یادگاری از «دارای دربند» میداند که در متون تاریخی لقب «شاه اخستان و فرمانروای شروان» فقط برای او آمده است؛ در حالی که فخرالدین بهرامشاه، پادشاه ارزنجان روم بود.
البته ذکر این نکته لازم است که ظاهراً نخستین بار زنده یاد «برتَلس» در کتاب نظامی(۱۹۳۶)متوجّه این ناهمخوانی شده و نوشته است: «شناخته نیست که بهرام شاه در برابر پیشکشی مخزنالاسرار چه هدیهای به نظامی میدهد، ولی فرمانروای دیگری ـ فرمانروای دربند ـ در برابر استعداد شاعر، به حیرت میافتد و برای او یک کنیزک جوان به نام آفاق هدیه میکند».
بر همین اساس است که بر خلاف نظر مرحوم وحیددستگردی، به نظر نگارنده چنین میرسد که نظامی پیش از سرودن مخزنالاسرار، بایستی با آفاق ازدواج کرده باشد. بحث در این موضوع را فعلا ادامه نمی دهم.
باری افسوس که زندگی نظامی با آفاق دیری نپایید و به هنگام سرایش خسرو وشیرین، نظامی را تنها گذاشت.( در وصف شیرین: سبکرو چون بت قبچاق من بود / گمان افتاد خود کآفاق من بود).
اگر چه نظامی گنجه ای به قول امروزیان، طرفدار تک همسری بود؛(یکی جفتِ همتا تو را بس بود / که بسیار کس، مردِ بی کس بود / از آن مختلف رأی شد روزگار / که دارد پدر هفت و مادر چهار… به چندین کنیزان وحشی نهاد / مده خرمن عمر خود را به باد)؛ با این حال، از مثنوی اقبالنامه چنین میآید که شاعر پس از مرگ آفاق، دو ازدواج دیگر نیز داشته است که البته این دو بار نیز با مرگ هر دو همسر، خاطره تلخ جدایی از آفاق، برای او زنده شده است.
براساس قرائن تاریخی و بر طبق آنچه از اقبالنامه برمیآید، مقارن پایان نظم مثنوی لیلی و مجنون، شاعر، همسر دوّم را نیز از دست میدهد. همسری که فقط چند سال توانست با او پیوند زناشویی داشته باشد. به نظر می رسد آن مایه خستگی و فترت و دلمردگی که در ابیات پایانی لیلی و مجنون موج میزند، ناشی از مرگ همسر دوّم و تجدید خاطرات آفاق باشد.
اگرچه از نام و نشان همسر دوّم، اطلاعی در دست نیست، تنها در اقبالنامه به مرگ تلخ او اشاره کرده که ظاهراً در روز «عید قربان» اتفاق افتاده است. (در آن عید کان شکرافشان کنم / عروسی شکرخنده قربان کنم)
زنده یاد زرّینکوب معتقد است که مقارن سرودن منظومه اسکندرنامه، شاعر، با همسر سوّم خود ازدواج کرده بود. ظاهراً دلیل زرّین کوب، مشاهده مایههای نشاط و ریزهکاریهای ادبی موجود در این منظومه و لحن شوخ و شنگِ شاعر در آن است؛ برخلاف آن دلمردگی و حزن که در پایان لیلی و مجنون مشاهده می کنیم.
اگرچه به صِرف این دلایل نمیتوان ازدواج سوّم شاعر را اثبات کرد، لکن اشاره شاعر به مرگ همسر سوّم در این منظومه، میتواند دلیلی قطعی بر وجود این زن در ایّام سرایش اسکندرنامه باشد.
اینک چند بیتی از مثنوی اقبالنامه را ذکر میکنم که شاعر در آن به مرگ همسران خویش تصریح میکند و اظهار میدارد که «هرگاه کتابی را به پایان بردم و خواستم جشنی بگیرم، عروسی جوان را از دست دادم و به سوگ او نشستم»:
مرا طالعی طرفه هست از سخن
که چون نو کنم داستان کهن
در آن عید کان شکرافشان کنم
عروسی شکرخنده قربان کنم
چو حلوای شیرین همی ساختم
ز حلواگری خانه پرداختم
چو بر گنج لیلی کشیدم حصار
دگر گوهری کردم آنجا نثار
رباینده چرخ آن چنانش ربود
که گفتی که تا بود هرگز نبود
کنون نیز چون شد عروسی بهسر
به رضوان سپردم عروسی دگر
ندانم که با داغ چندین عروس
چگونه کنم قصّه روم و روس
به ار نارم اندوه پیشینه پیش
بدینداستان خوش کنم وقتخویش
نویسنده: محمّد طاهری خسروشاهی